مژگان عباسلو


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام به وبسایت اشعار شاعران خوش امدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اشعار شاعران و آدرس poetry-s.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 453
:: کل نظرات : 185

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 10
:: باردید دیروز : 151
:: بازدید هفته : 201
:: بازدید ماه : 1249
:: بازدید سال : 68721
:: بازدید کلی : 2314267

RSS

Powered By
loxblog.Com

Poetry.poets

مژگان عباسلو
جمعه 25 ارديبهشت 1394 ساعت 14:31 | بازدید : 7363 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

قربان آن سری که مرا سربلند کرد
تنها برای دیدن من سر بلند کرد

دستی که بی‌نیاز به دامی و دانه‌ای
من را کبوترانه به خود پایبند کرد

نفرین عشق بر دل من باد اگر دمی
با هرکه جز غم تو بگو و بخند کرد

“هرکس که دید روی تو بوسید چشم من”
آئینه بودن تو مرا خودپسند کرد

بیم جدایی است نه شوق رها شدن
در آن سری که عشق دلش را به بند کرد

-----------------------------------------------

 

من را نگاه می کنی امــــا چــه سرسری

 

جوری که ممکن است به زنهای دیگری…

 

باتوم به دست! اینکه کتک می زنی منم !

 

همبازی خجـــــالتی و کوچکت ، پری!

 

دمپایی ام همیشه مگر تـا بـه تــا نبود ؟

 

حالا مرا دوباره به خاطر می آوری ؟

 

ما سالهاست بی خبر از هـم گذشته ایم

 

هریک بزرگ تر شده در چشم دیگری

 

شاید کـــــه آشنای یکی دیگر از شماست

 

آن نوجوان که با لگد از هوش می بری…

 

در چشمهای میشی تـــو گرگ می دود

 

یعنی گذشت دوره ی خواهر، برادری !

---------------------------------------------

 

من کشوری نبوده‌ام، ایجاد کن مرا
در مرزِ من بیا، برو، آباد کن مرا

 

من مجمع‌الجزایر تنهایی و غمم
پهلو بگیر پهلوی من، شاد کن مرا

 

من را که ریشه‌های درختی شکسته‌ام
قایق بساز از تنش، آزاد کن مرا

 

بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت
دور از همه، همه، همه فریاد کن مرا

 

در جای‌جای خاکِ تنم ردِ پای توست
گاهی تو هم به نام وطن یاد کن مرا

--------------------------------------------

بگذار سر به سینه‌ی من در سکوت، دوست!
گاهی همین قشنگ‌ترین شکل گفتگوست

بگذار دست‌های تو با گیسوان من
سربسته باز شرح دهند آنچه موبه‌موست

 

دلواپس قضاوت مردم نباش، عشق
چیزی که دیر می‌برد از آدم آبروست!

 

آزار می‌رسانم اگر خشمگین نشو
از دوستان هر آنچه به هم می‌رسد، نکوست

 

من را مجال دلخوشی ِ بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

 

آغوش وا کن! ابر مرا در بغل بگیر!
بارانی‌ام شبیه بهاری که پیش روست

-------------------------------------------

من از تبار تیشه‌ام ، با من غمی هست

در ریشه‌ام احساس درد مبهمی هست

بـر گیسوانـم  بـوسـه زد  روزی خداوند

در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست

وقتی مرا با خاک یکسان خواست، یعنی

در نقشــه‌ی جغرافیــای من بمی هست

سهــم من از شادی شبیه آفتـاب است

او هم نمی‌داند که حتا شبنمی هست!

جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین

آیا  در آن دنیـــا امید مرهمــی هست؟

-------------------------------------------

چشمها – پنجره‌های تو – تأمل دارند

فصل پاییز هــم آن منظره‌‌‌ها گل دارند

 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک مطمئنم

 

همــه در گردش چشــم تــو تعادل دارند!

 

تا غمت خار گلــو هست، گلــوبند چرا؟

 

کشته‌ هایت چه نیازی به تجمل دارند؟!

 

همه‌ جا مرتع گرگ است، به امید که‌ اند

 

میش‌ هایم کــه تــه چشم تو آغل دارند؟

 

برگ با ریزش بـی‌وقفه به من می‌گوید:

 

در زمین خوردن عشاق تسلسل دارند

 

هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است

 

همـــه تا دامنــــه‌ ی کــــوه تحمــل دارند

--------------------------------------------

 

موج است او که از نفشس افتاده
برخاسته‌ست اگر سپس افتاده

 

غمگین نباش، بیشه‌ی خالی! شیر،
شیر است اگرچه در قفس افتاده

 

بویی از او نبرده نسیم الّا
صدها غزال در هوس افتاده …

 

عشق اتفاق ِ ساکت و بی‌رحمی‌ست
هرجا دلی شکست پس افتاده

 

تقصیر ِ او نبود دل از من برد
شهد است هرکجا مگس افتاده

 

از سیب‌ها بپرس به جز معشوق
عاشق به پای هیچ‌کس افتاده؟

 

از جا بلند می‌شود او یک روز
مانند ِ موج ِ از نفس‌ افتاده

------------------------------------------

 

 

 

 

 




:: برچسب‌ها: شعر مژگان عباسلو- اشعار مژگان عباسلو-شعر-مژگان عباسلو ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: